کوچکعلی، پدرش و حسینعلی سهروستایی صاف و ساده هستند که با میرزا رضا کرمانی به تهران میروند. میرزا رضا دوست پدر کوچکعلی است که ابتدا برای فروش اموال پدریاش به روستا آمده و بعد به تدریس در آنجا می پردازد. درجریان سفری به شهر و از خلال خاطرات پدر کوچکعلی، پسرها با میرزا رضا و رنجهای او آشنا میشوند. خواننده با این سه نفر راهی کوچههای تهران و حال و هوای روزهای منتهی به اعدام ناصرالدینشاه به دست میرزا رضا میشود. حکیمیان در این رمان از راویهای دیگر به موضوع کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار پرداخته است. او در این رمان حال و روز قاتل شاه را بررسی کرده و انگیزه این طلبه جوان و فقیر را برای انجام این قتل، در داستان خود واکاوی کرده است. چه حوادثی میرزا رضای سی و هشت ساله را به این نتیجه رساند که شاه باید کشته شود؟ او چه تفاوتی با مردم زمانهی خود داشت؟ چه شخصیتی داشت و از چه کسانی تاثیر گرفت؟ در این رمان نوجوانان در کنار خواندن یک داستان جذاب با گوشههایی از تاریخ ایران در عصر قاجار نیز آشنا خواهند شد.