بادبادکباز نویسنده: خالد حسینی مجید مسعودی انتشارات: نیلوفر مترجم: مهدی غبراِیی بادبادک باز داستان زیبایی از زندگی دو دوست است که در افغانستان زندگی میکنند. امیر، پسر یکی از بزرگترین تاجران کابل است که در خانه با پدرش و حسن زندگی میکند. حسن، پسر خدمتکارشان و بهترین دوست امیر است. آنها روزهای خوبی را با هم میگذرانند و تجربههای زیادی را پشت سر میگذارند تا اینکه روزی امیر کاری میکند و حسن را از خود میراند. دوستی آنها در این نقطه پایان مییابد و بعد از شروع جنگ، امیر و پدرش به آمریکا مهاجرت میکنند. حالا سالها از آن روز گذشته است و امیر به کابل برگشته. او در جستجوی راهی برای جبران مافات است.«بادبادکباز» اثر ماندگار خالد حسینی (-۱۹۶۵) نویسنده افغان-آمریکایی است. خالد حسینی با وجود دوری از کشورش، با درد و رنج مردمش بیگانه نیست و بندبند وجودش با غم و اندوه هم وطنان ستمدیدهاش درگیر است. اندوه و مظلومیتی که در سطرسطر این اثر بهخوبی نمایان و قابل درک است.
هزار خورشید تابان روایت زندگی دو زن است، دو زنی که شامورتی زندگی آنها را در کنار یکدیگر و در معرض نگاه مردی قرار می دهد که نگاهش تجسم نگاه خشن و زن ستیزی است، که زنهای افغان با آن بیگانه نیستند. مریم دختر نامشروع یک بازرگان افغان و لیلا دختر نازپرورده یک روشنفکر افغان دو زنی که به رغم آغازهای متفاوت، سرنوشتی مشترک پیدا می کنند و هر کدام غمخوار غم دیگری می شوند. پس از مرگ مادر مریم برای مدتی کوتاه به خانه پدرش می رود، پدری که او را از خود نمی داند. در ادامه پدر برای رها شدن از دست این مهمان نا خوانده او را به عقد مردی مسن در می آورد، مردی که مریم در خانه او تلخ ترین رنج ها را تجربه می کند. در گوشه ای دیگر از این سرزمین موشکی شلیک می شود و لیلا را که دختر یک روشنفکر افغان است همخانه مریم می کند، مریمی که اندک اندک در حال از دست دادن امیدش به زندگی است.