45 مورد از یادداشت های هفتگی امیرخانی در نشریه الکترونیکی لوح (وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی) از مجموع 80 یادداشتی که در فاصله سه چهارساله 81 تا 84 (29 تا 32 سالگی او) نوشته شده اند، در این کتاب گرد هم آمده اند. این کتاب به چهار بخش تقسیم شده است: الواح، امکنه، اجتماعیات و فرهنگ.نویسنده در مقدمه کتاب گفته است این یادداشت ها نموداری است از اوضاع جامعه در آن سالها از نگاه یک داستان نویس... . از ویژگیهای این اثر موضوعات گوناگون و جذابی است که امیرخانی به آنها پرداخته است.
دراین کتاب، گفت و گو و مصاحبه آقای ناصر حریری با نجف دریابندری در سال 1373، درباره مسائل و جوانب مختلف ترجمه و ویرایش به روی کاغذ آمده است .کتاب با مقدمه ناشر درباره مشکلات و مسائل موجود میان مولف و مترجم، ویراستار، ناشر ولزوم طرح مباحثی از این دست، آغاز می شود .آن گاه گفت وگویی در این باره مطرح می شود :تعریف ترجمه، آیا ترجمه فن است یا هنر؟، ترجمه دن کیشوت اثری هنری است، درس های ترجمه، ترجمه های مکرر، زبان ترجمه آثار کهن، انجمن ترجمه، ذبیح الله منصوری، ویرایش فعالیت شعری، نیما یوشیج، بوف کور، رمان ورمانس و غیره.
دل مشغولی های بهار به همراه گزیده ای از مقاله های سیاسی و اجتماعی او نویسنده: ناصرالدین پروین انتشارات: جهان کتاب
اثر پیش رو، مجموعه ای از بررسی های ناصرالدین پروین درباره شاعر، مبارز سیاسی و روزنامه نگار تاریخ ایران، محمدتقی بهار (ملک الشعرای بهار) است. مقاله های سیاسی و اجتماعی بهار از نظر حجم بزرگترین بخش از میراث قلمی اوست. این مقاله ها، علاوه بر روشن ساختن گوشه هایی از تاریخ معاصر ایران، سیر اندیشه سیاسی و تحول نثر و حتی نظم ملک الشعرا را می شناساند. زندگی اجتماعی و فرهنگی، و دوره کمتر شناخته شده اما طولانی و پرتلاطم روزنامه نگاری ملک الشعرا مورد بحث قرار گرفته است. «ملک الشعرای بهار آغاز «نویسندگی در جراید ملّی» خود را پس از گشایش تهران به دست مشروطه خواهان در ۲۴ تیر ۱۲۸۸ نوشته است. حال آن که ۵ ماه پیش از آن، یعنی از ۲۸ اسفند ۱۲۸۷ که هنوز استبداد صغیر در تهران حاکم بود، در انتشار روزنامه نیمه علنی خراسان انباز شد و همین تاریخ را باید آغاز روزنامه نگاری او دانست.
انتشارات هرمس منتشر کرد: «قربانت شوم! نامهی نامی آن، برادر عزیز را در شب چهاردهم، خیر ببخشید پانزدهم شهر محرم در موقع خواب فراش پست آورد. چون چندیست شکر خدا را از تهران هیچ کاغذ ندارم. قدری فکر کردم چه کسی به من بیکس کاغذ نوشته است. وقتی که ملتفت شدم فوقالعاده خوشوقت، دنیا دنیا از ین مرحمت تشکر دارم...به دوستان نوشتم نه کاغذ بنویسید و نه مینویسم چندان کاری ندارم...» {عارف قزوینی} «نامههای شادروان عارف (در این دفتر) حاوی اطلاعات مفیدی در تاریخ سیاسی- اجتماعی و رجالشناسی معاصر همدان است، که در منابع دیگر کمتر فرا دست میآید.» {پ.اذکائی} «این مجموعه شامل 69 نامه از عارف قزوینی است که به دسوتانش نوشته، دوستانی از زمرهی ادیب و روزنامهنگار تا استادان نامدار و یا اشخاص گمنام...عارف این نامهها را از روی دلخوشی ننوشته؛ بلکه سخن او از سر درد و دلتنگی بوده... در مجموعهی حاضر نکات جالب و قابل تاملی یافت میشود و خواننده را با فضای دوران مشروطه و حس و وطندستی عارف بیش از پیش آشنا میسازد و در مورد بعضی از اشخاص نامدار همچون: ملکالشعرا بهار، سید حسن تقیزاده، علیدشتی، لطفعلی صورتگر و دیگر کسان اطلاعات ارزشمندی به دست میدهد که اهمیت نامهها را دوچندان میکند...»
مجموعهی «پیر پرنیاناندیش» کاری از میلاد عظیمی و عاطفه طیه است. پدیدآورندگان این اثر دربارهاش چنین میگویند: «این کتاب ماحصل چندصد ساعت مصاحبت آزادوار و بیآداب و ترتیب با سایه است؛ از خرداد 1385 تا بهار 1391 که آخرین نمونههای کتاب را تلفنی با سایه بررسی میکردیم. این کتاب البته دربرگیرندهی همهی آنچه در صحبت سایه دیده و شنیدهایم نیست؛ نه حجم کتاب چنین اقتضایی داشت و نه روزگار و مصلحتسنجیهای سایه به ما چنان مجالی میداد؛ اما هرچه در این کتاب میخوانید، شنیدهها و دیدههایی است مستند به صوت و تصویر و ما از این حیث تا حد وسواس امانتدار بودهایم.» گفتوگو با سایه، انتقادی و همراه با بحثهای داغ و گاه تند و تیز بوده و در تنظیم و تدوین کتاب از انتقادها و سخنان پرسشگر صرفنظر شده تا خواننده حرفهای سایه را بخواند. هدف و آرزوی نویسندگان این بوده است که این کتاب به اجمال، تصویری جامع و منسجم از ساحات گوناگون زندگی و شخصیت سایه عرضه کند. بخش بزرگ زندگی و شخصیت سایه البته صبغهی فرهنگی دارد؛ اما سیاست هم حضوری بالنسبه ملایم اما موثر در زندگی او داشته است. وجود تصاویری از دستنوشتهها و عکسهایی از گذر عمر این شاعر بیهمتا در صفحههای پایانی، بر ارزشمندی این اثر افزوده است. «وقتی داشتم سال 45 خانهی کوشکو میساختم، یک کندهای زیر خاک بود، عجیب بود؛ یک کندهی خیلی قطور بود، من هیچ نمیدونستم چه درختیه. اردیبهشت بود، دور این کنده یه پاجوشهایی زده بود. بعد که این برگها بزرگتر شدن، فهمیدم که ارغوانه...» هوشنگ ابتهاج با این مقدمه دربارهی سرایش شعر ارغوان در کتاب «پیر پرنیاناندیش» سخن میگوید؛ سخن گفتنی که بغض و اشک امانش نمیدهد. به قول خودش: «نه نمیتونم، دیوانه میشم، اگه دست بزنی از همهجام اشک میچکه.» ارغوان! شاخهی همخون جداماندهی من/ آسمان تو چه رنگ است امروز؟/ آفتابیست هوا؟/ یا گرفتهست هنوز؟/ من در این گوشه که از دنیا بیرون است/ آسمانی به سرم نیست/ از بهاران خبرم نیست.../ اندرین گوشهی خاموش فراموش شده/ یاد رنگینی در خاطر من/ گریه میانگیزد/ ارغوانم آنجاست/ ارغوانم تنهاست/ ارغوانم دارد میگرید.../ ارغوان، بیرق گلگون بهار!/ تو برافراشته باش/ تو بخوان نغمهی ناخواندهی من/ ارغوان، شاخهی همخون جداماندهی من! مجموعهی دوجلدی «پیر پرنیاناندیش؛ در صحبت سایه» به کوشش میلاد عظیمی و عاطفه طیه، از سوی انتشارات سخن منتشر شده و در اختیار مشتاقان فرهنگ و ادب و هنر قرار گرفته است.
در این کتاب ناگزیر به شرح مجمل و مختصری درباره صد چهره نبوغ اکتفا کرده ام زیرا معتقدم که قرار دادن بسیاری از ناموران ادب، از انواع و اقسام فرهنگها و دوره های مختلف، در جوار هم نکات بسیاری دستگیر مان می کند. تفاوتهایی که این چهره های نامی، اعم از زن و مرد، دارند و حاصل بیست و پنج قرن گذر زمان است بیش از شباهت های آنهاست و گنجاندن آنها فقط در یک کتاب لقمه بزرگتر از دهان به نظر می رسد و...