جستجو
منو بستن

حوای سرگردان

تولید کننده: شهرستان ادب
در کتاب حوای سرگردان، مجموعه ۹ داستان کوتاه از محمدقائم خانی می‌خوانید. نام کتاب هم برگرفته از یکی از داستان‌های مجموعه است.
قابلیت دسترسی: موجود
50,000 تومان
با تخفیف: 40,000 تومان
i h
ارسال به
*
*
Shipping Method
نام
تخمین زمان ارسال
مبلغ
گزینه حمل و نقلی تعیین نشده است
زمان تحویل: 1-2 روز

دیگر حالم داشت از جامعه‌شناسی به‌هم می‌خورد. نمی‌دانستم کی درست می‌گوید و کی غلط. کلیدِ فهمِ معنی همهٔ رفتارهای اجتماعی در دستم بود، یا راهی برای تنظیم آمارهای جمعیتی و درآمد خوب؟ نه از کنت دیوانه‌اش خیری به ما رسیده بود، نه گیدنز خیرندیده که کتاب‌هایش بیچاره‌مان کرده بود. حداقل من برای جامعه‌شناسی ساخته نشده بودم. من هیچ «باور» ی نداشتم که مسئلهٔ «نظم» را برایم دغدغه بکند. به درک که جامعه خوب کار نمی‌کند. چرا باید نگرانش می‌بودم؟ تصمیم گرفتم برای ارشد ازشان فرار کنم و بروم جایی که غیر از «نظم» و «آسیب»، حرف دیگری هم باشد. سرگردان بودم تا رسیدم به کرسوِل. چشمم با دست او باز شده بود: «جامعه‌شناس، قبل از شروع مطالعه درمورد جامعهٔ مورد نظر خود، می‌تواند از فرضیه و تأمل آغاز کند... برعکس، مردم‌شناس باید وارد جامعهٔ دیگری شود که کاملاً با جامعهٔ خودش متفاوت است. او باید ازطریق مشاهدهٔ سادهٔ جامعهٔ مورد بررسی آغاز کند.» یک ماه، فقط متون مختلف مردم‌شناسی را خواندم. حس می‌کردم می‌توانم با آن نفس بکشم. شاید هم قبلاً ناخودآگاه رسیده بودم به آن و تنها تلنگر کرسول را لازم داشت، ازبس‌که اهل سفر بودم؛ اهل اردو، کوه‌نوردی، کویرپیمایی. ارشد جامعه‌شناسی تهران قبول می‌شدم. می‌توانستم با دکتر صادقی، مطالعات زنان کار کنم. ولی من گرایش مردم‌شناسی زدم. انتخاب اولم هم قبول شدم؛ یعنی گیلان. می‌توانستم تهران بزنم ولی نزدم. نمی‌خواستم هر هفته جاده‌ها را بروم و بیایم. دو سال دوری از تهران اجازه می‌داد هم از شر گیرهای مامان و بابا خلاص شوم، هم بهانه‌ای برای رد موضوع دل‌خواه پایان‌نامه‌ام به اساتید ندهم. تهران می‌ماندم، استادها حال‌وحوصلهٔ کار کردن روی قاسم‌آباد را نداشتند. برخلاف تصور اکثر استادها که فکر می‌کنند هیچ پژوهشی بر مناطق دور از تهران انجام نشده، پیشینهٔ تحقیقش کم نبود. فرانسوی‌ها بیش‌تر از یک قرن است که روی قاسم‌آباد کار می‌کنند. این شد که هنوز نتایج کنکور نیامده، راه افتادم سمت قاسم‌آباد. البته نه از سمت رشت، از سمت چالوس.

خیلی بی‌مزه شده. حتی اگر مردم خوششان بیاید، که نمی‌آید، استادها مسخره‌ام می‌کنند. توی قرن بیست‌ویکم، سیر تا پیاز پیرنگ رمان را ریخته‌ام روی دایره. استاد خالقی بخواند، زل خواهد زد به چشم‌هایم و سر تکان خواهد داد که «امروزه‌روز باید نشان داد خانم، نه این‌که پشت‌سرهم حرف زد. دورهٔ بیانیه‌نوشتن گذشته.» پاکش کنم بروم سراغ عروسی. این‌طوری خیال خودم هم راحت می‌شود و ذهنم نظم می‌گیرد. مثل این‌که نمی‌شود از شر «نظم» خلاص شد. می‌توانم از کلکِ همیشگی نویسندگی استفاده کنم و اول، آخر ماجرا را بگویم. هم تعلیق زیادی ایجاد می‌کند و هم «چه کنم؟ چه کنم؟» سه ماههٔ من را برای شروع رمان تمام می‌کند. اما ته ماجرا کجاست؟ عروسی؟ خودکشی؟ نویسندگی؟

مشخصات محصولات
پدید آورندهمحمد قائم خوانی
تعداد صفحات160
سال انتشار1397
شمارگان1000
نوبت چاپاول
قطع کتابرقعی
شابک978-600-8145-68-4
نوع جلدشومیز
0.0 0
نقد و بررسی خود را بنویسید بستن
*
*
  • بد
  • عالی
*
*
*