هیچ محصولی در سبد خرید شما وجود ندارد.
عشق : ستون عرفان و ادب جهان، عشق است. عشق بزرگترین و بلکه تنها مقاله] =/ قول اعتقاد[ عرفای اسلام- و چنان که اشاره شد- همه مکاتب و مذاهب عرفانی است. وحدت وجود یک نظریه عقلی- فلسفی صرف نیست، بلکه با عطفه عاشقانه هم آمیخته است. یکه سخن همه عرفا، و نیز اغلب شعرا، عشق است، پس غریب نیست اگر مهمترین پیام دیوان حافظ، در جنب رندی عشق باشد.
و چنان که شواهدش نقل شد حافظ به این «فضایل» و «مجموعه مراد» علاقه و اعتقادی یگانه و یکسان دارد. در جای دیگر نوشتهام: «عشق در ادبیات منظوم فارسی دو جلوه بزرگ دارد. نخست عشق انسانی که از مثنویهای رودکی وعنصری نشئت گرفته، در مثنویهای نظامی به اوج رسیده و عاشقان و معشوقان بزرگ چون خسرو و شیرین و فرهاد، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، اورنگ و گلچهر و نظایر آنها پرورده، یا حدیث آنان را به مبالغه شاعرانه بیان کرده و با غزل بهترین و موجزترین قالب بیانش ر ایافته است که اوج مطلقش غزل سعدی و حافظ است. جلوه بزرگ دوم عشق، عشق الهی یا عرفانی است که ابتدا در مثنویهای سنایی و عطار درخشیده و اوجش را در مثنوی و غزلیات مولانا طی کرده است. بهره عرفانی غزل عاشقانه سعدی انداک است ولی بهره عارفانه غزل حافظ همانند و هم چند بهره عاشقانه آن است. بهره عارفانه غزل مولانا هم بیشتر است...»(مقاله «عشق» در حافظ نامه،۱۱۶۷۲/).
عشق، دوست داشتن و دلبستگی شدید و عمیق است. عشق انسانی یا جسمانی، علاقه حاد دوسویه یا یک سویهای است که بین دو انسان از جنس مخالف پدید میآید و هدف آن کامیابی یا وصال است. یعنی رسیدن عاشق و معشوق و پیوند یافتن آنها چه تحت قرار و قراردادی که در شرع و عرف پسندیده است یعنی پیوند نکاح یا ازدواج، و چه بدون آن به صورت پنهانی یا آشکار، بسته به هنجارها و آداب و رفتارهای اجتماعی در هر جامعه.