ادبیات من محصول تحقیقی جامع دربارهی ژانر خودزندگینامه و انواع مختلف روایت «خود» است. این کتاب تاریخچه، نظریهها، رویکردهای نقادانه به این ژانر، و انواع مختلف روایت «خود» در فرمها، سبکها و رسانههای گوناگون را بررسی میکند. علاوه بر معرفی شصت ژانر خودزندگینامهای، تفاوتها و تشابههای ژانرهای مهم این حوزه مثل خاطرهپردازی یا مموار، خودزندگینامهنویسی، تاریخ شفاهی، یادداشت روزانه، اتوگرافیک، اعترافات، جستار شخصی و گروهنگاری نیز با استناد به آثار ادبی، سینمایی و هنری بیشمار توضیح داده شده است.
مجموعهای است از جستارهای الیزا گبرت ــ شاعر، نویسنده و جستارنویس آمریکایی ــ که در سال 2020 منتشر شده است. گبرت که در رشتههای زبانشناسی، علوم شناختی و نگارش خلاق تحصیل کرده، این کتاب را بر اساس تحقیقات جسورانه و گستردهاش نوشته است و منتقدان اتکای او به این پژوهشهای گسترده و اندیشهورزیِ پیشگویانه را مهمترین ویژگی جستارهای کتاب او میدانند. گبرت به رغم پرداختن به موضوعهای مختلف، هوشمندانه انسجام کلی مطالب را حفظ کرده و مخاطب را به تفکر دربارهی پایان محتمل جهان دعوت میکند و گاه شاعرانه و گاه فلسفی، دربارهی فاجعههای گوناگون ــ از تایتانیک و چرنوبیل و شاتل فضایی چلنجر گرفته تا پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات 2016 ایالات متحده و پاندمیهای ویروسی ــ حرف میزند.
در داستان «خانه باید خانه باشد» حسین سناپور، زوج جوان روشنفکری در جستوجوی مدام برای یافتن چیزی که باید «خانه باشد»، خانههای بسیاری را با شکل و شمایل و ابعاد مختلف میبینند و چند صباحی میمانند و سپس میروند به دنبال خانهای دیگر و این جستوجو گویی تا ابد برایشان ادامه دارد، انگاری هیچ خانهای نمیتواند برای آنها «خانه باشد». اینکه چهگونه خانهای خانهی ما میشود و چرا، پاسخش در ارتباطیست که با اجزای خانهها مییابیم، خاطرههایی که در آنها شکل میدهیم، دلبستگیای که اتفاق میافتد و مسائل بسیار دیگری که امنیت، آرامش و ... بخشی از ماجرای آن است. یک نکتهی اساسی در این خصوص وجود دارد، آنهم فهم سازندگان خانهها، مای ساکن آنها و گذر عمریست که در آن خانه و خانهها اتفاق افتاده و ارتباط دوسویهی آدمها و خانهها را شکل میدهند. روزگاری در تهران، در بازهی دهههای سی و چهل قرن 1300 خورشیدی، معماری خانهها از درون و بیرون، در مسیری حرکت میکرد که به خانهها و ساکنانشان هویت و معنایی میداد که به نظر میرسید نمیشود آنها را بدون هم در نظر گرفت. همان حس غریبی که به آدمها و خانهها قرابت و میل به بودن و هست شدن میبخشید و اگر خوب چشم بچرخانیم، ازدستشدنش را در دهههای پسینش میبینیم و خانههایی که برای ساکنانشان دیگر خانه نیستند. کتاب «خانهخوانی؛ تجربهی زندگی در خانههای دورهی گذار معماری تهران» نوشتهی «علی طباطبایی»، برآمده از پژوهشیست که در ابتدای امر برای پایاننامهی نویسنده انجام شده و در ادامه به مجموعه نوشتههایی رسیده در بررسی تجربهی زیستهی تعدادی از آدمها در خانههایی که بهواقع خانه بودهاند! این کتاب با بررسی دقیق جزئیات خانههایی که انتخاب کرده و روایت آدمهای ساکن آن خانهها در گذر سالیان، دست به روایتی ژرف از زیستن زندگی در خانههایی زده که فقط برای سرپناه بودن و گرم و خنک شدن ساخته نشده بودند!
نظریات ژرار ژنت در حوزهی روایتشناسی، تا بهامروز تنها از طریق ترجمههای پراکنده، گاه نادرست از زبان انگلیسی، در دسترس پژوهشگران ایرانی قرار گرفته است. درک روایتشناسی،مستلزم تمییز میان سه شاکلهی اصلی است: داستان، حکایت، روایت. داستان متشکل است از سلسلهای رخداد یا کنش که شخصی به نام راوی نقلش میکند؛ حاصل کار، همانی است که بدان حمایت میگوییم. به دیگر سخن، روایت یعنی شیوهی تعریف داستان. ژرار ژنت در این کتاب، افزون بر ارائهی تعریفی دقیق از مفاهیم اصلی روایتشناسی وتبیین ساختارهای آن ( انواع راوی، انواع روایت، انواع توصیف، انواع زمان)، تحلیلی موشکافانه از رمان مارسل پروست، در جستوجوی زمان از دست رفته، عرضه میکند تا گواهی باشد دال بر کارآمدی نقد روایتشناختی در تحلیل داستان، همچنین درک روایتهای پیچیده. از همین رو، انتشارات نیلوفر، تا چندی دیگر، با هدف تسهیل در بهره بردن از این سترگ و هفتجلدی، عصارهای از آن را با توضیحات و تحشیه، در کمتر از هزار صفحه منتشر خواهد کرد. ترجمهی گفتمان حکایت که حاصل همکاری مستقیم نویسنده و مترجمان حدفاصل 1394 تا 1396 است، از سوی مرکز ملی کتاب فرانسه (CNL) به عنوان اثر برتر و شایسته تقدیر معرفی شده است. این کتاب مبنای اصلی تمامی پژوهشهایی است که امروز در گسترهی روایتشناسی انجام میشود. مفاهیم بررسیده، کمک شایانی است برای تحلیل رمان، خواه معاصر، خواه کهن، به ویژه از دیدگاه تطبیقی.
«حواسپرتی مرگبار» دو جستار از جین واینگارتن، نویسنده آمریکایی برنده دو جایزه پولیتزر ۲۰۰۸ و ۲۰۱۰ است. جستار اول، «مرواریدهایی قبل از صبحانه» ماجرای یکی از بهترین ویولوننوازهای دنیا، جاشوا بل است که یک روز صبح کنار راهروی یک ایستگاه مترو میایستد و چندتا از مهمترین قطعات تاریخی موسیقی را با استادی تمام مینوازد، در حالی که تیمی از روزنامه واشنگتنپست شرایط را زیر نظر دارند و مخفیانه تصویر میگیرند. «حواسپرتی مرگبار» هم از ماجرای پسربچه ۲۱ ماههای شروع میشود که در اثر حواسپرتی پدرش در صندلی عقب ماشین جا میماند و در اثر گرمازدگی جان خود را از دست میدهد.
و را باید به نام خودش خواند و نه نام پسرعموی شهیرش؛ ایزابل آلنده، زنی که در 40 سالگی اولین رمانش را نوشت و منتشر کرد، با آن نام خانوادگی مشهورش، یکی از نمادهای زنانهنویسی در ادبیات معاصر جهان است. زنی که رمانهایش همه ذکر هنرمندانهی مصائب و مناقب زنان شناس و ناشناس زندگیاش است در کتاب «زنان زندگیام؛ دربارهی عشق ناشکیبا، زندگی طولانی و ساحرگان نیک» پای زنان بسیاری را وسط کشیده تا ماجرای زن بودن در این جهان را تشریح کند؛ مادرش، مادربزرگش، خدمتکاران خانهشان، دوستان کودکی و بعدترش و ... تا زنان درجه یک تاریخ هنر و ادبیات، همچون سیلویا پلات و می وست و ... . جامعیت و شمول بسیار گفتارهای کوتاه بهظاهر پراکندهی ایزابل آلنده در این کتاب، موجب شده که تصویری روشن، یکه و یگانه و درعینحال وسیع و قابل تعمیم نسبت به شرایط زنان و وضعیت زنبودن در جهان زیر سیطرهی مردسالاری، حاصل شود. زنان زندگیام، از کودکی ایزابل و باورهای فمینیستیاش از ابتدا تا امروز را در برگرفته و تا مرزهای گوناگون تاریخ، سیاست و فرهنگ پیش میرود و مسائل پرمناقشهی مهمی چون ختنهی زنان و دختران، فانتزیهای عاشقانه و اروتیک زنانه، آیینها و سنتهای مذهبی و قومی و ... را پیش رو گذاشته و خوانندگانش را به غور کردن و عمیق شدن در زنانگی دعوت میکند.
کتاب اعترافات یک کتاب خوان معمولی نوشته آنه فدیمن است که با ترجمه محمد معماریان منتشر شده است. اعترافات یک کتابخوان معمولی روایتی صمیمی، طنزآمیز و موشکافانه از تجربیات زندگی با کتاب است. آنه فدیمن، یکی از نویسندگان و روزنامهنگاران معتبر معاصر، در این کتاب، یادداشتهایش دربارهٔ کتابها را با زندگیاش پیوند داده است و تصویری دوستداشتنی از زندگی با کتاب و آدمهای کتابباز در ذهن خواننده ترسیم میکند.
فرق کتاب مستطاب آشپزی با دیگر کتاب های آشپزی این است که «کتاب» است و نویسنده اش «نویسنده» است! نجف دریابندری آشپزی نیست که کتاب می نویسد، نویسنده ای است که آشپزی می کند. نجف دریابندری در مقدمه ی کتاب مستطابش آشپزی را از مقوله ی فرهنگ می داند و از دریچه ی فرهنگ به آشپزخانه و سفره نگاه می کند و همین نگاه است که باعث می شود کتاب مستطاب چیزی باشد ورای همه ی «کتاب های آشپزی» که دیده ایم و شنیده ایم.
جستار فرمی سیال برای گفتن از رخدادهایی که بر نویسنده گذشته و ردپایشان نه در زندگی او که بر هویتش به جا مانده؛ رخدادهایی که راوی میکوشد به مددشان تکهای شخصی و خاص را در جورچین مفاهیم کیهانی، جهانی و عام جا دهد. متنی ماجراجو در جستوجوی راهی برای جفتوجور کردن چیزهای بهظاهر ناجور؛ برای یافتن خویشاوندیهای پنهان بین مقولات غریبه. آدام گاپنیک جستارهایش هم مرز قالبها و هم مرز مضامین را مبهم میکند؛ بعضی جستارهایش به نقد و مرور کتاب تنه میزنند و بعضی دیگر به خاطرهنگاریهای شخصی نزدیک میشوند، هم پای روانشناسی به میان کشیده میشود هم پای مطالعات فرهنگی. یک جستارش رسالهای دربارهٔ جغرافیای سیاسیست و جستارِ دیگرش از اینترنت و عصر اطلاعات حرف میزند. هر موضوعی کنجکاویاش را بر میانگیزد و هیچ جا به جستوجوی بیوقفه و همیشگیاش بیربط نیست. در جستارهای گاپنیک میشود کمی فاصله گرفت و برگشت و به چیزهای آشنا و نزدیک نگاه کرد. او کمی عقب مینشیند (یا جلو میرود)، از دور به زندگی نگاه میکند و از آنجا میتواند زیر همهٔ این اضطرابهای معاصر، همهٔ ترسهای شهری و نگرانیهای مربوط به فناوری، جریان عمیقتری ببیند که دست برقضا به «انسان» بودن ما وصل است. لایههای رویی را که کنار میزند میبینیم خبری از یک سیرک عجیبوغریب نیست. الگوها و خط و ربطهای آن لایههای زیرین پیچیدهاند ولی درکشان غیرممکن نیست. گاپنیک چیزهایی را که عادت و مهآلودگیهای ناشی از نزدیکیْ نامرئیشان کرده دوباره مرئی و روشن میکند و جلوی چشم میآورد اما نتیجه کمی با آن تصور رؤیایی فرق دارد. با مرئی شدن این لایههای تازه میبینیم باز خبری از فرجام و نتیجهٔ قطعی نیست. میبینیم این بلاتکلیفی و تلاش برای رفعش در هر لحظه از زندگی بخش جدانشدنیِ حس زنده بودن است.
در کتاب درد که کسی را نمیکشد سراغ جاناتان فِرَنزِن رفتیم که بسیاری از آثار تألیفی و ترجمهاش در ژانرهای رمان، داستانکوتاه و جستار موفق به دریافت جوایز معتبر ادبی مثل جایزهی ملی کتاب شدهاند. جستارهای فرنزن را گواهی بر جوانمردی و انسانیت او، عشقش به داستان و ترجیح شخصیاش برای مقولاتی دانستهاند که به جای احساساتگرایی، دارای پیچیدگی اخلاقی هستند. تلاش برای خوب بودن و عشق ورزیدن به رغم خودمحوری و منیّت ذاتی انسان، در نوشتههای فرنزن موج میزند. او از سویی مخالف انزوا و کنارهگیری از جمع است و از سوی دیگر خواندن و نوشتن کتاب و خصوصاً رمان را که بهخودیخود فعالیتهایی انفرادی هستند، بستر مناسبی برای ایجاد آگاهی و همدلی میداند. جستارهای او، نقدهای خوشخوانی هستند که میکوشند اهمیت حفظ ادبیات و حساسیت نسبت به آن را برجسته کنند و مخاطب را از سادهسازی و تقلیل مفاهیم ادبی پرهیز دهند.
در کتاب هیچ چیز آنجا نیست سراغ انی دیلارد رفتیم که شهرتش را مدیون نثر رواییِ کمنظیرش در متون داستانی و غیرداستانی است. او سابقهی بیش از بیست سال تدریس دانشگاهی دارد و تا امروز موفق به کسب جوایز معتبر فراوانی مانند جایزهی پولیتزر شده است. در کتاب پیش رو جستارهایی از کتابهای علیالحساب ـــــ برندهی جایزهی هنر جستارنویسی ــــــ زائر نهر کریک و آموزش مکالمه به سنگ برگزیدهایم. نوشتههای دیلارد با هر مضمونی که باشند فراخوانی برای همراهی با نویسنده در خیالپردازی و تفکرند. در نوشتههای او توصیف و حسآمیزی به خدمت روایت درآمدهاند تا سهم حضور و کنشگری مخاطب در متن را افزایش دهند. جستارهای دیلارد بیهیاهو و آرام، توفانی از پرسشهایی بنیادین در ذهن خواننده به پا میکنند که بسیاری از دغدغههای روزمرهی ما را در خود میبلعد: آیا جهل واقعاً موهبتی الهی است؟ آیا ماهیها و پروانهها و قورباغهها که آگاهی انسانی ندارند از ما خوشترند؟ آیا چنان درگیر مستند کردن زندگیمان شدهایم که خود را از تجربهی واقعی آن محروم کردهایم؟ آیا بهرغم ماهیت خشن، بیمعنی و بیرحم طبیعت، مشاهدهی جدی و تجربهی بلافصل آن، حقایقی عمیقتر دربارهی زیبایی، معنویت، مرگ و مفهوم زندگی را برای ما به ارمغان میآورد؟
در کتاب ماجرا فقط این نبود سراغ زیدی اسمیت رفتیم که در کارنامهی هنریاش رمانها، جستارها و داستانکوتاههای درخشانی به چشم میخورد. او که متولد انگلستان است از سال۲۰۱۰ تا کنون در دانشگاه نیویورک نگارش خلاق تدریس میکند. متنهای کتاب ماجرا فقط این نبود را از دو مجموعهجستار موفق زیدی اسمیت بر گزیدیم که در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۸ منتشر شدهاند.
«این هم مثالی دیگر» عنوان کتابی از دیوید فاستر والاس نویسندهی مشهور آمریکایی است. این کتاب شامل 4 جستار روایی از حقایق زندگی روزمره است. در ابتدای کتاب تعریف مفصلی از جستار و ویژگیهای آن ارائه شده است. در حقیقت جستار متنی غیرداستانی است که در آن دیدگاه شخصی نویسنده دربارهی موضوعی خاص با لحنی که اعتماد مخاطب را بر انگیزد توضیح داده میشود. جستارنویس بر اساس تجربهی زیستهی خود، نگاه ویژهای به مفهوم یا رخداد مورد نظرش پیدا کرده، به یک روایت فردی رسیده و با نوشتهای صمیمی و صادقانه میخواهد موضع و تحلیل خودش را شرح دهد. به همین دلیل خواندن جستار ما را با طرز فکر و منش نویسنده آشنا میکند.
جستارهای کتاب البته که عصبانی هستم به بررسی تأثیر رخدادهای سرنوشتساز سیاسی بر زندگی روزمره و حیات فکری مردم اهل قلم و اندیشه میپردازد که گویی از روالی جهانی پیروی میکند و طعم تلخش به ذائقهمان آشناست، گرچه به گفتهی ماهنامهی نیوکرایتریون «تا وقتی کسانی که مثل اوگرشیچ خوب مینویسند، به نوشتن ادامه دهند، امیدی برای آیندهی بهتر وجود دارد.» علاوه بر جذابیت نگاه خاص و خوانشهای هوشمندانهی اوگرشیچ، استفاده از قاب جستار روایی برای بازنمایی تأملات سیاسی و اجتماعی میتواند به نویسندگان کمک کند تا از ظرفیتهای فراوان این ژانر برای برقراری ارتباطی شخصی و مستقیم با مخاطبان بهره ببرند.
در ادبیات داستانی و ناداستان شاهد آثار زیادی هستیم که نویسنده با پرسه زنی در خیابان و ثبت رخدادهای روزمرهی شهری خواننده را با فضاها و تجربههای مختلفی آشنا میکند. در این سبک از آثار خواننده همراه نویسنده در پی کشف چیزهایی قرار میگیرد که تا قبل از آن به ذهنش خطور نمیکرد. کتاب اگر به خودم برگردم نوشتهی والریا لوئيزلی شامل ده جستار دربارهی پرسه در شهرهای مختلف است. این اثر را میتوان نمونهی خوبی برای مطالعه در زمینهی جستار روایی دانست که اطلاعات جالبی دربارهی اتفاقات شهری و رخدادهای شهری به زبانی پویا و قابل تامل ارائه میکند.
میگویند اگر دنبال نثر خوب هستی به یک شاعر بگو برایت بنویسد. در کتاب اگر حافظه یاری کند سراغ یک شاعر رفتیم: ایوسیف الکساندروویچ برودسکی، مشهور به جوزف برودسکی. او خودش را شاعری روس و جستارنویسی انگلیسی مینامد که پس از تبعید، شهروند آمریکا شد. به زبان روسی میسرود و سپس اشعارش را به انگلیسی ترجمه میکرد. از مضمونهای رایج آثارش میتوان به تبعید، فقدان، خاطره، وطن، و معنای مرگ و زندگی اشاره کرد. جستارهای برودسکی که معمولاً به انگلیسی نوشته میشدند، دریچهای به دنیای اسرارآمیز ذهن شاعرانه و خلاقش میگشایند. در چند دههی گذشته، طبق پیشبینی جورج لوکاچ در آستانهی قرن بیستم، جستار فرهنگی-فلسفی کمکم به فرم ادبیِ معرفِ دورههای انتقالی تبدیل شد؛ دورههایی که در آنها تردید به گسترهی بدیهیات و قطعیات پیشین راه پیدا کرد (جان و صورت). اهمیت جستار در زمانهی انتقالی برودسکی از یک سو، و سبک کمنظیر نثرش که با معیارهای خود او خوبیاش را مرهون دقت، سرعت، و چگالی و ایجاز بیانِ شاعرانه است (دو جستار)، از سوی دیگر، مجموعهجستارهای برودسکی را درخور تأمل و تأثیرگذار کردهاند. جستارهای او هم ما را با فضای یکی از دورانهای انتقالی از نگاه متفکری که همراه خاطرات سنگینش از یک دنیای فرهنگی به دیگری کوچ کرد، آشنا میکنند و هم با هویت جستوجوگری که آنها را روی کاغذ آورده است. همانطور که خودش باور داشت، «آدم همان است که از او در یادها مانده. آنچه زندگی مینامیم نهایتاً چهلتکهای از خاطرات دیگران است که با مرگمان از هم شکافته میشود و به دست هر کس فقط بخشی از تکههای اتفاقی و از همگسیختهاش میرسد.» («به یاد استفان اسپندر») در این کتاب از مجموعهی جستار روایی شما را به تجربهی تکههایی از کیستیِ یکی از تأثیرگذارترین جستارنویسان معاصر دعوت میکنیم. ترجمهی جستار روایی توانایی خاصی میطلبد که فراتر از مهارت فهم و انتقال متن انگلیسی است. زبان مترجم این جستارها باید به خلقوخوی گفتمانی نویسنده نزدیک باشد یا به آن نزدیک شود تا بتواند مباحث جدی و حالوهوای نوشتههای نویسنده را به لحن شخصی سرخوشانه و گاه مطایبهآمیز جستار روایی گره بزند و سهم خواننده را در حظِ خواندن متن افزایش دهد. طهورا آیتی دانشآموختهی رشتهی ادبیات انگلیسی است و تاکنون کتابهای پنلوپیاد اثر مارگارت اتوود، بار گران اثر جانت وینترسن، مری را دیدهاید اثر ساندرا سیسنروس، بابا گایا تخم گذاشت اثر دوبراوکا اوگرشیچ و اعلان قرعهی ۴۹ اثر تامس پینچِن را به زبان فارسی ترجمه کرده است. او با رعایت امانت در ترجمه، به دقت و ظرافت تمام توانسته روح جستارهای برودسکی را به مخاطب منتقل کند. نشر اطراف با هدف معرفی ژانرهای نگارشی مختلفی که از لحاظ ساختار یا مضمون راهی به روایت دارند، مجموعههای گوناگونی را طراحی و تهیه کرده که مجموعهی جستار روایی یکی از آنهاست. دبیر ترجمهی اطراف - رؤیا پورآذر
شاهرخ مسکوب عاشق زبان فارسی بود. «ایرانی بودن با همه ی مصیبت ها به زبان فارسی اش می ارزد. من در یادداشت هایم آرزوی زبانی را می کنم که وقتی از کوه صحبت می کند به سختی کوه باشد و وقتی از جان یا روح... از سَبُکی به دست نتواند آمد».
ارمغان مور جستاری است دربارهٔ چند مفهوم بنیادی شاهنامه… این کتاب بیش از تاریخ، اثری شاعرانه است و کار شعر گردآوری دانش گذشتگان نیست، برگذشتن از بینش و دانش، اعتلای «خودآگاه و ناخودآگاه» اهل زمانه و آفرینش دید و دریافتی دیگرتر است… شاهنامه تاریخ پیروزی در شکست، یا به زبان دیگر تاریخ پیروزیِ شکست است. زیرا در برابر مرگ «گزینشی» در کار است و نیروی اراده بر غریزهٔ بقا فرمان میراند… شاهنامه تاریخی آرمانی است، آنگونه که میپنداشتیم و آرزو داشتیم. و فردوسی با گزینشی که میکند این آرزو، این آرمان را به سرمنزل عافیت میرساند… در داستانهای شاهنامه، با خواندن «تاریخ»، هر بار حقیقت متعالی و زیبایی را —که ویژگی هر اثر والای هنری است— در روح خود میآزماییم و اینگونه بازیابی خاطرهٔ جمعی، توأم است با موهبت شادی فرخندهای که دیدار زیبایی به ما ارزانی میدارد. و لذت این شادی، اگرچه از گذشته میآید، دیگر از آنِ ماست که هستیم و آنها که پس از ما خواهند بود.