رمان کوتاه «ریگجن»، حاصل همکاری جدید مهدی زارع، شاعر و نویسندهٔ اهل سمنان، با انتشارات شهرستان ادب، پس از تجربهٔ موفق «تحریر دیوانگی» است. نام رمان از کویری مرموز و صعبالعبور در حوالی سمنان با همین نام گرفته شده است که در فضای داستان نیز این مکان، نقشی خاص در پیشبرد هدف نویسنده دارد. داستان به گونهای واگویهٔ شخصی پسری به نام «هادسم» با خویشتن است که به دنبال فراموششدههایش میگردد. روایت ریگجن به شیوۀ غیرخطی است. موضوع کتاب ترکیبی از عذاب وجدان پسر داستان نسبت به قتلی مرموز و ناپدید شدن پدرش، معضلات مواد مخدر و روابط پیچیدهٔ انسانی است که با کشش و تپشی فوقالعاده، مخاطب را با خویشتن همراه میکند.
داستان از زبان مردی روایت میشود که سالها در تنهایی، گوشهگیری و فقر زندگی کرده است، و حالا عمارت بزرگی به او ارث رسیده است. او با سفر به یکی از روستاهای شمال کشور برای بازدید از عمارتش درمییابد آدمهای آن روستا عادی نیستند. بین سمسار روستا و خودش کینهای مبهم را احساس میکند، بین نعنا، دختری که در خانه بزرگش به او سرپناه داده و پیرمردی که در کارها کمکش میکند انس و علاقهای خیالی شکل گرفته است. مرد مدام درگیر سرفههای وحشتناکی است که از کودکی همراهش بودهاند. درگیر ترسش از سکوت، از تکرار صدای قدمهایش در خانهای به این بزرگی. همین ترسها بهانهای میشود تا از نعنا بخواهد به جای باج دادن به سمسار به خانه او بیاید و کارهای خانه را انجام دهد. اتاق کوچکی به دختر میدهد اما تمام مسیر بارانی تا تهران را، تمام آن روزی را به خواست همسر سابقش به تهران میآید را، به نعنا و گلهای دامنش فکر میکند. فکر میکند عطر آن گلها مرهمی بر زخم هزارساله سینهاش میشود و سرفههایش را از بین میبرد. داستان فضای متفاوت و ناآشنایی دارد. تخیل نویسنده، توصیفات اثر را بسیار تاثیرپذیر کرده است. مردم روستا از جنها صحبت میکنند و همه اینها او را به نوعی ماجراجویی میکشاند.