کتاب سربلند خاطرات شهید مدافع حرم محسن حججی می باشد که محمدعلی جعفری نویسنده کتاب عمار حلب و قصه دلبری آن را به نگارش درآورده است. در این کتاب خاطرات شهید از زبان خانواده و دوستان شهید و همسر شهید روایت شده است. برگشتم به حاج سعید گفتم: «آخه من چطور این بدند اربا اربا رو شناسایی کنم؟» خیلی بهم ریختم. رفتم سمت آن داعشی ، یک متر رفت عقب و اسلحه اش را کشید طرفم، سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟ حاج سعید تند تند حرفهایم را ترجمه می کرد.آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را برده اند«القائم»، بپرسید، فهمیدم می خواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که کجای اسلام می گوید اسیرتان را این طور شکنجه کنید؟ نماینده داعش گفت: «تقصیر خودش بوده! پرسیدم به چه جرمی؟» بریده بریده جواب می داد و حاج سعید ترجمه می کرد:«از بس حرصومون را درآورد، نه اطلاعاتی به ما داد نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود......!»
کتاب «یادت باشد»، عاشقانه ترین کتاب شهدای مدافع حرم برای شهید پاییزی دفاع از حریم عقیله عقلا زینب کبری است که در پاییز سال 89 به کربلا رفت، در پاییز سال 91 عقد کرد، در پاییز سال 92 ازدواج کرد و نهایتاً در پاییز سال 94 به شهادت رسید! طراحی جذاب جلد این کتاب گویای همین غربت همسرانه از جنس پاییز است که کتاب «یادت باشد» را بیش از هر چیزی به کتابی سراسر عشق و محبت و دلدادگی بدل کرده است. عشقی که شاید در زندگی زمینی به جدایی رسیده باشد ،اما این تعلق خاطرها هیچ گاه کهنه نمی شود.
این اثر به خاطرات حاج حسین یکتا، فرمانده قرارگاه فرهنگی خاتم الاوصیاء(ص) از دوران کودکی تا پایان دفاع مقدس پرداخته و برهه حضور وی در دفاع مقدس در این کتاب برجسته شده است. کتاب «مربعهای قرمز»، عنوان سؤال برانگیزی است که جلد کتاب نیز بر اساس آن طراحی شده است. حاج حسین یکتا، در مقدمه خود بر این کتاب مینویسد: «پنج سال می شد که قصد کرده بودم خاطراتم را مکتوب کنم. مخصوصاً وقتی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای حفظهالله مطلبی را مبنی بر ناتمام ماندن جنگ یک رزمنده تا نوشتن خاطراتش، فرمودند، برای نوشتن و نشر خاطراتم مصممتر شدم. هرچه از رشادت همرزمانم و غربت و مظلومیتشان میدانستم در روایتگریهایم گفته بودم. با مکتوب کردن خاطراتم دنبال ناگفتهای از بچهها بودم. دنبال سبک بندگی کردنشان، سبک عبادتشان، سبک رفاقتشان، دنبال سبک زندگی کردنشان در جنگ. سبکی که این روزها جایش بین جریان زندگی جوانان به شدت خالی است. امیدوارم این کتاب که تنها گوشهای از جهاد همرزمانم در لبیک به ندای هل من ناصر امام خمینی(ره) نایب امام عصر(عج) است، مورد رضایت حضرتش واقع گردد و در روز حسرت، رفقای شهیدم دستم را بگیرند. رفقایی که در روزهای مصاحبه و بازخوانی خاطراتم، میان این ورقها، دوباره دیدمشان، کنارشان جنگیدم، کمین کردم، سنگر گرفتم، زخمی شدم، نماز خواندم، خندیدم، شوخی کردم، بوسیدمشان، بوییدمشان و دوباره ایستادم و رفتنشان را نگاه کردم. دوباره تنها شدم. جانم از تنهایی و دلتتنگی پر است. از حسرت آسمان. امید که این کتاب پلی باشد میان من و رفقای شهیدم. پلی باشد برای همه تشنگان و جویندگان حقیقت. پلی باشد به آسمان.»
کتاب فرنگیس شامل خاطرات فرنگیس حیدرپور متولد سال ۱۳۴۱ است. در سال ۱۳۵۹ پس از حمله عراق به محل تولد فرنگیس، مردم به درههای اطراف فرار میکنند. فرنگیس که در آن زمان ۱۸ سال داشت شب هنگام همراه برادر و پدرش جهت تهیه غذا به روستا باز میگردند. همیشه وقتی تندیس زنی تبر به دست را کنار پارک شیرین کرمانشاه می دیدم با خودم فکر میکردم کاش بتوان یک روز این زن قهرمان را از نزدیک ببینم و با او حرف بزنم زنی که تنها با یک تبر یک عراقی را کشت و دیگری را اسیر کرد.
نمای نزدیک:این کتاب، کارنامهای تاریخی و مستند از شکلگیری لشکر 27 محمد رسول الله(ص) است. روایتی از یک مقطع زمانی شش ماهه از جنگ تحمیلی. از ابتدای دی ماه 1360 تا اواخر تیر ماه گرم سال 1361. موضوع اصلی اثر، شرح مستند مراحل آغازین تاسیس تیپ نظامی محمد رسول الله (ص) است و نقش این تیپ را در دو عملیات بزرگ فتحالمبین، بیتالمقدس و لبنان بیان میکند. نویسندگان کتاب که خود از رزمندگان لشگر بیست و هفتم محمد رسولالله(ص) بودهاند، بی آنکه خود به روایت ماجرا بپردازند، از زبان و بیان فرماندهان مفقود و شهید تیپ به روایتگری قصه جنگ پرداختهاند. حسین بهزاد و گل علی بابایی در یک تلاش مشترک چهار ساله نخستین کتاب از مجموعه پژوهشی ـ تاریخی خود، با عنوان اصلی «حماسه 27» را به بازشناسی دوران فرماندهی زندهیاد حاج احمد متوسلیان اختصاص دادهاند. فارغ از وجود مصاحبه و ثبت خاطرات کمتر شنیده شده رزمندگان، مکالمات رودرروی فرماندهان و متن مکالمه شهید همت با حاج احمد متوسلیان، متن مذاکرات و تماسهای مخابراتی و بیسیمی، کتاب را جذاب و خواندنی کرده است. شیوه روایی و داستانی کتاب و قرار گرفتن اسناد در دل حوادث، مخاطب را مشتاقانه به صفحات بعد راهنمایی میکند. «همپای صاعقه» در 14 فصل تدوین شده و علاوه بر این، عکسهایی دیدنی از عملیاتهای مختلف در انتهای کتاب منتشر شده است. کتاب چند ویژگی دیگر هم دارد. اول آنکه در فهرست همکاران این پروژه نام دو شهید هنوز درج است. یکی شهید سعید جانبزرگی که عکسها و خدمات لابراتواری کتاب را در دست داشته و دیگری شهید سعید سلیمانی که مدیریت طرح و نظارت پروژه را به عهده داشته است. دیگر اینکه در تحقیقات این کتاب، کار فشرده و گستردهای صورت گرفته که یک نمونه آن گردآوری، دستهبندی، ضبط، پیادهکردن و فیش برداری پنج هزار و سیصد دقیقه نوار صوتی و مکالمات بیسیم و جلسات و مذاکرات ردههای مختلف عملیاتی بوده است. وجه تمایز اصلی کتاب با سایر کتابهای دفاع مقدس که در حوزه مستندنگاری نوشته شدهاند این است که در این اثر، شهدا روایتگر اصلی قصه جنگند، نه نویسنده.
نمای نزدیک :کتاب «نورالدین پسر ایران» از هجده فصل و عکسهای ضمیمه و فهرست اعلام تشکیل شده است. سید نورالدین عافی در سال 1343 در روستای خلجان در نزدیکی تبریز متولد میشود. خانوادة او پر جمعیت و کشاورزند. در دوران انقلاب در راهپیماییها و فعالیتهای انقلابی شرکت میکند. با شروع جنگ ایران و عراق میخواهد راهی جبهه شود؛ ولی به خاطر سن کمش او را نمیپذیرند. بارها و بارها اقدام میکند و بالاخره موفق میشود. در پاییز سال 1359 دورة آموزش نظامی میبیند و راهی مناطق غرب کشور میشود و در سپاه مهاباد به فعالیت میپردازد. در سال 1360 عضو رسمی سپاه کردستان میشود و پانزده ماه آنجا میماند؛ ولی مدام در اندیشة راهی شدن به مناطق جنگی جنوب کشور است. وقتی به منطقة جنگ ایران و عراق عازم میشود، برادر کوچکتر صادق هم به همراهش میرود و در یک بمباران حملة هوایی عراق در برابر چشمان نورالدین شهید میشود. بیست و چهار ترکش به بدن نورالدین اصابت میکند و او در بیمارستانهای کرمانشاه و مشهد بارها تحت عمل جراحی قرار میگیرد؛ ولی چون از قسمت شکم و صورت و چشم و بینی آسیبهای جدی دیده، حتی با این عملها، به طور کامل بهبود نمییابد. به تبریز میرود و بعد از شش ماه به جبهه برمیگردد. در مرخصیهایی که در تبریز میگذراند به فعالیتهای مذهبی و تبلیغی و عیادت از خانوادة شهدا و مجروحان بیمارستانها میپردازد و هربار بعد از استراحتی کوتاه به جبهه برمیگردد. در عملیاتهای زیادی از جمله مسلم بن عقیل، کربلای چهار، و ... شرکت میکند و بارها بهشدت مجروح میشود و با وجودی که جانباز 70 درصد است، هر بار بعد از بهبودی نسبی به جبهه برمیگردد. در هجده سالگی چهرهاش در اثر جراحتهای شدید و جراحیهای زیاد کاملاً شکل خود را از دست میدهد. در سال 1363 با دختری شانزده ساله به نام معصومه عقد میکند. در 1366 ازدواج میکند و در سال 1367 اولین فرزندش، که دختر است، متولد میشود. در مناطق جنگی به عنوان غواص در عملیاتهای زیادی شرکت میکند. پس از قبول قطعنامه و پایان جنگ برای مداوا به آلمان میرود و باز هم تحت عمل جراحی قرار میگیرد و بنا به درخواست خودش زودتر از موعد به ایران برمیگردد.نورالدین هنوز دردها و ناراحتیهای جسمی و دلتنگی دوری از دوستان شهیدش، مخصوصاً امیر مارالباش، را دارد.