"سامسای عاشق" "منتخبی از داستان های کوتاه مجله ی نیویورکر" است که "گلی امامی"، از نویسندگان و مترجمان سرشناس معاصر که ریاست انجمن صنفی ویراستاران را نیز بر عهده داشته است، آنها را انتخاب کرده و به فارسی بازگردانی نموده است. این کتاب توسط "گلی امامی" به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول شامل داستانهای تازه و جدید است و بخش دوم به داستانهایی که قبلا به طور مستقل منتشر شده بودند و اکنون در چاپ دوم خود هستند، اختصاص دارد. مجله نیویورکر به عنوان یکی از نشریههای معتبر و پرطرفدار، آن چنان در انتخاب داستانهایش دقت و وسواس به خرج میدهد که اگر نویسندهای موفق شود داستانش را در این مجله به چاپ برساند، میتواند ادعا کند که در نردبان حرفهی خود، حداقل یک پله صعود داشته است. بیش از صد نویسنده کارکشته در جهان، آثار خود را با ارسال به مجله نیویورکر و انتشار داستان در آن، شروع کردهاند. از جمله نویسندگانی که داستانهایشان در مجلهی نیویورکر به چاپ رسیده و "گلی امامی" آن داستانها را برای کتاب "سامسای عاشق" انتخاب کرده، میتوان به نامهایی همچون هاروکی موراکامی، تا هدلی، پت بارکر، جومپا لاهیری، جولیان بارنز، ارنست همینگوی، توماس مگ گوئین، هان انگ، ایوان کلیما، گیش جن، کولم توی بین، جی ام کوتزی و جان لورو اشاره کرد. "گلی امامی" از شخص هاروکی موراکامی که از نویسندگان معروف و معاصر ژاپنی است و کارهای او نه تنها در ایران، بلکه در سطح جهان، مخاطبین گستردهای دارد، سه داستان انتخاب کرده است و عنوانی که برای "منتخبی از داستان های کوتاه مجله ی نیویورکر" برگزیده شده، مربوط به یکی از همین داستانهای هاروکی موراکامی، یعنی "سامسای عاشق" است.
«نه فرشته، نه قدیس» رمانی از ایوان کلیما (-۱۹۳۱) نویسنده مشهور اهل کشور چک است که در سال ۱۹۴۱ نازیها او را با پدر و مادر و برادرش به اردوگاه فرستادند. در چهاردهسالگی از اردوگاه آزاد شد. در لندن وقتی شنید تانکهای روسی وارد چکسلواکی شدهاند به وطن بازگشت ولی بیست سال مغضوب دستگاه حاکم شد و در تمام این مدت نگذاشتند چیزی از او منتشر شود. تا پیش از ۱۹۸۹ مقالهها و نوشتههایش را مخفیانه و زیرزمینی در دسترس خوانندگانش قرار میداد. اکنون او بیشتر در کشورهای انگلستان و فرانسه زندگی میکند. ایوان کلیما در این کتاب ما را به قلب پراگ میبرد، جایی که در آن عدهای از جوانان در خرابهها و بیغولهها مواد مخدر مصرف میکردند. کریستینا، شخصیت اصلی داستان، زنی است که از همسرش جدا شده و در دههٔ چهل زندگیاش به سر میبرد. او مادر دختری است پانزدهساله و سرکش به نام یانا. کریستینا کمکم به مرد جوانی دل میبندد که پانزده سال از خودش کوچکتر است؛ ولی نگرانیهایی شادیاش را کدر و مخدوش کرده است: یانا مدرسه را ترک کرده و به احتمال بسیار مواد مخدر سنگین مصرف میکند. در همین روزهاست که مادر کریستینا چمدانی پر از نامههای خصوصی پدر را که فوت شده به او میدهد. پدر مردی مستبد بوده و کریستینا از رفتار زورگویانه و آرمانهای استالینیستی او دل خوشی نداشته است. نه فرشته، نه قدیس کتابی است جذاب و گیرا که نشاندهندهٔ حساسیت و درک عمیق کلیما از تاریخ است، با تودهٔ مردم که همواره گرفتار درد و رنجاند همدردی میکند و به شکنندگی و انعطافپذیری حیات بشری توجه و وقوف دارد. کلیما نیز مانند آنتون چخوف نویسندهای است که نشان میدهد در همین زندگی عادی و معمولی چه شگفتیها نهفته است.