خلاصة الأشعار فی الرباعیات از زمره رباعی نامه های موضوعی است که ابوالمجد تبریزی آن را در پنجاه باب و مشتمل بر پانصد رباعی، در نیمه نخست قرن هشتم هجری تألیف و تدوین کرده است. نقل رباعیات بزرگان معاصر ابوالمجد در آذربایجان و ارّان، مانند امین الدین حاجی بله و جلال الدین عتیقی در کنار درج رباعیات کسانی مانند اثیرالدین ابهری و خواجه نصیرالدین طوسی گویای گرایش های محیط ادبی و عرفانی تبریز در آن عصر است.
توددرقرمزلاکی آرتور کانن دویل مترجم: مژده دقیقی انتشارات هرمس شرلوک هولمز کارآگاه عجیب و غیب و نامآشنایی است که هرکدام از خوانندگان و علاقهمندان به داستانهای جنایی یکبار هم که شده تلاش کردهاند مسائل را از دریچهی نگاه او ببینند و مثل او تیزبین و دقیق باشند و رابطهی مسائل را پیدا کنند. او کسی است که حدسهایش شبیه غیبگویی جادوگرهاست و اطرافیانش و البته خواننده را حیرتزده میکند؛ اما شرلوک هولمز اولین بار از کجا آمد. اتود در قرمز لاکی سرآغاز داستان شرلوک است. داستانی که آرتور کانون دویل نوشت و در آن زوج شرلوک و جان واتسون را خلق کرد تا علاقهمندان به داستانهای پلیسی و جنایی تا سالها بعد از وجود یک کارآگاه جذاب و درعینحال اعصابخردکن لذت ببرند. این داستان دوستداشتنی را بخوانید و با سرآغاز داستان شرلوک هولمز آشنا شوید.
یکی از پیچیده ترین و بزرگترین اشعار قرن بیستم از شاعر و سیاستمدار بزرگ فرانسوی الکسی لژه که اشعارش را با نام مستعار سن ژون پرس منتشر می کرد و زندگی سیاسی و هنری او همواره در هاله ای از ابهام بوده است آناباز بی شک معروف ترین منظومه اوست که تی اس الیوت به انگلیسی، ریلکه به آلمانی و اونگارتی به ایتالیایی و محمد علی سپانلو به فارسی برگردانده اند. آناباز به معنی اسب سواری ، لشگرکشی بسوی دشت و همچنین ارجاعی تاریخی به شرح حمله و شکست یونانیان از ایرانیان است چنانکه گزنفون روایت کرده و البته گویا خود ژون پرس هیچگاه اشاره ای به این ارجاع تاریخی نداشته است.
کتاب دو زبانه (فارسی و آلمانی) نویسنده: راینر ماریا ریلکه برگردان: شرف الدین خراسانی (شرف) انتشارات: هرمس
كتاب " سوگنامه ها و ترانه ها " يكي ديگر از مجموعه كتاب هاي دوزبانه اي است كه انتشارات هرمس به چاپ رسانده است. اين كتاب علاوه بر ده سوگنامه دوئينو ، شامل 29 ترانه براي اورفئوس است كه به دو زبان فارسي و آلماني منتشر شده است.
غائب طُعمه فرمان فصل گمشده از تاریخ ادبیّات عراق را نوشته است، و این کار بی هیاهو صورت گرفته است، زیرا او از کوس و طبل نواختن بیزار بود و از هیاهوی محافل دوری می کرد و به بزرگداشت و ارزیابی بی اعتنا بود. جایزۀ او همین بود که رمانی بنویسد که مردم بخوانند. یگانه دغدغۀ او این بود که ارتباطش با خوانندگانش برقرار باشد. خوانندگان او خود جایزه و نشانِ اویند.