ولادیمیر مایاکوفسکی شاعر، درام نویس ، هنرمند و بازیگر روس بود. مایاکوفسکی در دوره اوایل پیش از انقلاب منتهی به سال 1917 به عنوان چهره برجسته جنبش فوتورسیت روسیه مشهور شد و از جمله امضا کنندگان مانیفست فوتوریست ها بود. مایاکوفسکی در طول زندگی حرفه ای خود کارهای متعدد و متفاوتی انجام داد : وی شعرهایی نوشت ، نمایشنامه نوشت و کارگردانی کرد ، در فیلم ها ظاهر شد ، مجله هنری LEF را ویرایش کرد ، و در حمایت از حزب کمونیست در طول جنگ داخلی روسیه پوسترهایی طراحی کرد. . گرچه کارهای مایاکوفسکی مرتبا حمایت ایدئولوژیک و میهن پرستانه ی او از ایدئولوژی حزب کمونیست و تحسین شدید ولادیمیر از لنین را نشان می داد ، اما رابطه ی مایاکوفسکی با دولت اتحاد جماهیر شوروی همیشه پیچیده و غالبا پر تحرک بود. این شاعر فوتوریست که از او به عنوان یکی از نوابغ روسیه یاد می شود در سن 37 سالگی با شلیک گلوله به زندگی خود پایان داد.
نویسنده: موریس متر لینگ مترجم: بدری وزیری و حسینعلی ملاح انتشارات: علمی و فرهنگی
در موناوانا سه نمایشنامه از مشهورترین نمایشنامه های موریس مترلینگ نویسنده و فیلسوف نامدار بلژیکی بفارسی ترجمه شده است. نخستین نمایشنامه داستان گذشت و فداکاری زنی بنام مونا واناست: « پیز »، زادگاه او، در تگنای محاصره دشمنان از پای در می آید، اما سردار سپاهیان دشمن که از دیرباز دلباخته مونا واناست، اعلام کرده است که آزادی مردم « پیز » در گرو تسلیم اوست. مونا وانا از این آزمایش دردناک سپیدروی و سرفراز بیرون می آید.
بالزاک در کمدی انسانی خود داستان چرم ساغری را زیر عنوان مطالعات فلسفی جای داده است. در واقع این رمان عجیب یک مسئله خاص مسئله زندگی فرد را مطرح می کند. چرم ساغری طلسمی است که گویی زندگی را در خود متراکم ساخته است. همچنان که تلاش فرد برای رسیدن به خواست ها و آرزوهای خود به تدریج نیروهای جسم و جانش را می فرساید و از سرمایه زندگانی اش می کاهد، دارنده طلسم نیز در نیل به کام و آرزوی خود که کافی است فقط بر زبان آید تا برآورده شود شاهد کاهش و انقباض این پاره چرم می گردد تا روزی که پیمانه آرزو پر می شود و با زایل شدن چرم مرگ هم در می رسد. در این رمان شاید بیش از هر اثر دیگر بالزاک، روح بدبینی نویسنده منعکس گشته است. در سراسر داستان تردید نسبت به همه مظاهر دانش و فعالیت انسانی و تخطئه افکار و عقاید سیاسی و فلسفی به چشم می خورد. بالزاک این اثر را در سال 1831 میلادی نوشته است. ولی بسیاری از مسائلی که او بدان اشاره می کند برای زمان ما تازگی دارد و می تواند آموزنده باشد.
نویسنده: ارنست همینگوی مترجم: نجف دریابندری انتشارات:علمی و فرهنگی
وداع بااسلحه از آن دست متن های ادبی است که به جایگاهی فراتر از آن چه مد نظر نویسنده اش بوده دست یافته است. بله، بدون شک با رمانی طرف هستیم که می خواهد وحشت و خفقان جنگ، به ویژه جنگ جهانی اول را به تصویر بکشد. این چیزی بود که خود همینگوی در مقدمه ای که بعدا برای این کتاب نوشت، مطرح کرد. این رمان که کمی بعد از جنگ جهانی خانمان سوز دوم نوشته شده، مملو از نفرت و بیزاری از جنگ است.
نویسنده: سامرست موام ترجمه: مهرداد نبیلی انتشارات: علمی و فرهنگی رمان لبه تیغ سامرست موام درباره جوانی است به نام لاری، که علیرغم درآمد ناچیز از زندگی خود خشنود است. او بیشتر در جستجوی یافتن پاسخ به سئوالات مربوط به خاستگاه و غایت زندگی است. این طرز برخورد لاری با زندگی خوشایند نامزدش ایزابل که دوست دارد تجملاتی زندگی کند و با مخافل اعیان رفت و آمد داشته باشد، نیست. لاری از قبول شغلهایی که به او پیشنهاد میشود سرباز میزند و برای یافتن پاسخ سوالهایش به کتابخانه ملی فرانسه میرود. ایزابل بعد از دو سال تلاش در جهت منصرف کردن لاری از تحقیقاتش در نهایت او را تهدید به جدایی میکند. لاری در برایر حیرت نامزدش، جدایی را میپذیرد.
هِددا گابْلِر هنوز شگفتی برمیانگیزد و همه را انگشتبهدهان میکند. شمار زنانِ نگارخانه ایبسن اندک نیست، ولی هددا گابلر چیز دیگری است: تیمسارزاده نازپروردهای که از میان پرشمارِ خواستگاران خویش همسری برگزیده که خانه زن وزیر را برایش خریده و به سفر ماهعسلِ ششماههاش برده و... از بیرون' همهچیز چشمنواز است: هددا کم ندارد و داشتههایش رشکبرانگیز است، ولی چیزی در زندگی کم دارد که نه کسی میبیند و نه اندک کسانی هم که میبینند، آن را و کاری را که با درون یک زن میکند، آنچنانکه بایدوشاید درست ارزیابی میکنند. این، سوگناک است و سوگآفرین. هددا گابلر آدم را به یاد مثلِ خودمان میاندازد: تومون خودمون رو میکُشه، بیرونمون مردم رو.