آقای توسلی به امام گفت که ایشان همان جوانی است که چند ماه قبل شعر مکه را سروده بود. بعد امام عمامه را از من گرفت و برسرم قرار داد. امام یک فشاری هم برآن وارد کردند که گوش هایم تا وسط داخل عمامه رفت. بعد با همان حالت گریه و اشکی که بر من غلبه کرده بود به ایشان عرض کردم که توصیه ای بفرمایید. با توجه به اینکه معمولا مرید از مراد دستور می گیرد، من نیز خواستم تا رهنمودی عرفانی از وی داشته باشم. امام پس از چند ثانیه مکث و تفکر سرشان را بلند کردند و با صدای عجیب و بسیار تاثیرگذاری که هنوز روی من تاثیرگذار است فرمودند: (این سوالی که شما کردید، شخصی نیز از امام باقر(ع) پرسید و من عین جواب امام باقر(ع) را برای شما می گویم. (من عمل بما علم علمه الله ما لم یعلم) کسی که به آنچه که می داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمی داند به او خواهد آموخت.)