کتاب دیوانگی داستانی از اوراسیو کاستیانوس مویا با ترجمه حسین ترکمننژاد است. این رمان داستان مردی است از دریچه بیمارگونه ذهنش، نگاهی بر جنایتهای ارتش گواتمالا میاندازد.
اگر میتوانستید به گذشتهتان سفر کنید چه کسی را ملاقات میکردید؟ کتاب پیش از آنکه قهوهات سرد شود به قلم توشیکازو کاواگوچی، داستان تامل برانگیز و فانتزی کافهای در توکیو را به تصویر میکشد که با قوانینی خاص میتواند انسانها را به گذشتهشان برگرداند.
«برف سیاه» میخائیل بولگاکف (۱۸۹۱-۱۹۴۰)، ۲۵ سال پس از مرگ او در شمارهی ماه آگوست ۱۹۶۵ مجلهی ادبی نوویمیر، در شوروی با نام رمان تئاتری چاپ شد. بولگاکف این اثر ناتمام را در ۱۹۳۰ نوشت و آن را در کشوی میزش بایگانی کرد. برف سیاه نوشتهای سراپا طنز، نیشدار و کاریکاتوری است از تئاتر هنر مسکو به سرپرستی کنستانتین استلانیسلاوسکی و نمیروویچ دانچنکو. خوانندهای که به جریانهای هنری آن روزهای مسکو آگاه است. در خلال این زمان جابهجا به شخصیتهای واقعی و وقایع مستند برمیخوریم. اما آنچه که کاملاً آشکار است این نوشته نه به قصد وقایع و نه توضیح یک یا چند واقعه پدید آمده است. بولگاکف خشم و انزجارش را از مجموعهی نابسامانیها و بیعدالتیها و کارشکنیهای جزماندیشان و حسودان که در تمامی عمر هنری خود مدام با آن روبهرو بود، چون آتش و مادهی مذاب از سینهی پُردردش بر کاغذ میریزد. گاه این آتش چنان ویرانگر است که حتا نزدیکترین دوست او، یعنی استانیسلاوسکی، را که سالها در تئاتر هنر مسکو با او همکاری داشت، به آتش میکشد. بخشی از اثر: رمان از شبی شروع میشد که بر اثر کابوسی از خواب بیدار شدم. خواب شهر زادگاهم را میدیدم، زمستان بود و برف و جنگلهای داخلی... در خواب دیدم که کولاکی بیصدا همهجا را گرفته، بعد پیانوی بزرگی را دیدم که عدهای دورش حلقه زدهاند. بدجوری احساس تنهایی کردم، دلم سخت به حال خودم سوخت، و غرق اشک از خواب بیدار شدم. چراغ را روشن کردم، لامپی کوچک و گردگرفته فقرم را به تماشا میگذاشت: دواتی کمبها و کوچک و بیقواره، چند جلد کتاب، و تلی روزنامهی کهنه. پهلوی چپم از فنر شکسته درد گرفته و ترس وجودم را تسخیر کرده بود. احساس کردم در حال مرگم. احساس وحشتناک ترس از مرگ چنان بر من سنگینی میکرد که نالهی بلندی کردم و با دستپاچگی نگاهی به دوروبرم انداختم تا دستاویزی، وسیلهای دفاعی، در برابر مرگ پیدا کنم و یافتمش. گربه، که پیشتر از اتاق بیرونش کرده بودم، میومیو میکرد. حیوان دلنگران بود. چند دقیقه بعد روی روزنامههایم نشسته بود و با چشمان گردش نگاهم میکرد و میپرسید؛ چه شده؟ این گربهی دودی خاکستری نزار دلواپس من بود...
کتاب خانه قانون زده، رمانی نوشته ی چارلز دیکنز است که اولین بار در سال 1853 به چاپ رسید. داستان این رمان به ماجرای پرونده ای قضایی می پردازد که رسیدگی به آن، به مدت چهار دهه طول کشیده است: پرونده ای بدنام که در آن، ارث و میراث باقی مانده به تدریج توسط مخارج بالای حقوقی در حال بلعیده شدن است. دیکنز مخاطبین را با گذشته ی این پرونده آشنا می کند و در همین حین، برخی از عجیب ترین و به یاد ماندنی ترین شخصیت های خود را به آن ها معرفی می نماید؛ کاراکترهایی همچون خانم ددلاک که رازی شوکه کننده درباره ی فرزندی نامشروع و عشقی از دست رفته در سینه دارد؛ آقای باکت که یکی از اولین کارآگاه هایی است که در داستان های انگلیسی حضور می یابد؛ و خانم جلیبای که انسان دوستی های بی پایانش باعث شده نسبت به خانواده ی خود کاملا بی تفاوت باشد.
آخرین رمان کامل چارلز دیکنز و هجویه ی باشکوهی که شامل تمام سطوح جامعه ی ویکتوریا است رمان دوست مشترک ما بر روی یک ارث تمرکز دارد – ارثیه ی کلان هارمون پیر - و جانشین او ، جان هارمون جوان ، که تصور می شود غرق شده است زمانی که جسدی از رودخانه تیمز بیرون کشیده می شود ، و آقای بافین، کسی که بخت ناگهان به او رو می کند . دیکنز با هجوهای درخشان ، لندنی تاریک و بزرگ را به تصویر می کشد که در آن شخصیت های گوناگونی زندگی می کنند. مانند گافر هگزام که رودخانه را برای پیدا کردن جسد می گردد. بلا ویلفر مزدور و افسونگر ؛ و سیلاس وگ تاجر بی وجدان خیابانی. این رمان از نظر دیدگاه به مرگ و تجدید حیات در شهری که تحت سلطه تهمز متبحر ، و قدرت فاسد کننده ی پول است ، به شدت نمادین است. دینکنز در آخرین رمان خود به مسئله ی پول می پردازد و سعی می کند بررسی کند پول چه نقشی در زندگی شخصی و اجتماعی افراد این رمان ایفا می کند. وقتی جان که وارث اصلی این ارثیه ی کلان است به اشتباه مرده فرض می شود ارث به آقا و خانم بافین دو خدمتکار وفادار هارمون پیر می رسد. حالا جان در هیئت فردی ناشناس برگشته است تا ببیند اثر مرگش بر زندگی دیگران چگونه است و آقا و خانم بافین با ارث باد آورده ی خود چه می کنند.
نویسنده: چارلز دیکنز مترجم: مهرداد نبیلی انتشارات: فرزان روز
ماجرای کتاب داستان دو شهر اثر چارلز دیکنز، در لندن و پاریس، قبل و در طول انقلاب فرانسه رخ میدهد. این رمان با فروش ۲۰۰ میلیون نسخه در جهان، پرفروشترین کتاب تکجلدی انگلیسی زبان دنیا و یکی از مشهورترین رمانها در ادبیات داستانی جهان محسوب میشود. رمان داستان دو شهر (A Tale Of Cities)، به شرح حال چند نفر متفاوت میپردازد که مهمترین آنها چارلز دارنه و سیدنی کارتن هستند. دارنه یک اشرافیزاده است که در جریان انقلاب فرانسه به نوعی قربانی میشود و سیدنی کارتن نیز فردی است که پس از تحمل رنج فراوان، در تلاش است تا زخمهای خود را با عشق به همسر دارنه التیام بخشد.
نویسنده: ساموئل بکت مترجم: سهیل سمی انتشارات: نشر ثالث
سمیوئل بارکْلی بِکت ( 1989- ۱۹06)، نویسنده ایرلندی برنده نوبل ادبیات است. بکت در «مالون میمیرد» از همان ابتدا ما را غافلگیر میکند. ساموئل روی تخت دراز کشیده و در انتظار مرگ است. چندی قبل همسرش سوزان مرده و حالا او هم منتظر است بمیرد. در بخشی از رمان میخوانیم: «بالاخره، علی رغم همه چیز، بی سر و صدا میمیرم . شاید ماه دیگر. آن وقت یا ماه آوریل هست یا ماه مه. چرا که هنوز از اوایل سال است ، این را از هر نشانهی ِکوچک میفهمم. شاید دارم اشتباه میکنم شاید تا روز یحیای ِتعمید دهنده و حتی چهارده ِجولای، روز جشن آزادی زنده بمانم. البته من آرزوی ِتجلی را از حدِ خودم دور نمیدانم، حالا سخن از عروج به کنار. ولی این طور فکر نمی کنم، فکر نمیکنم در گفتن ِاین که امسال در غیاب من شادمانیهایی خواهد شد اشتباه میکنم». آنچه این رمان را خواندنی میکند نه قصه آن بلکه نگرش متفاوت و دگرگون نویسنده نسبت به جهان پیرامونش و طرح مسائلی مثل بازی، مرگ، یکنواختی زندگی و تاثیر عمیق آنها در زندگی و توهم ماست.