کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ مجموعه مقالاتی از افسانه نجم آبادی، پژوهشگر حوزه مطالعات زنان است که در طی سالها در نشریات مختلف فارسی و انگلیسی منتشر شده است. مقالات این کتاب را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول بررسی تاریخ از دیدگاهی متفاوت است: دیدگاهی که زن در آن حاشیه نشین و غایب نیست، بلکه حضور فعال و نقش پررنگی دارد. برای این کار او به سراغ منابع تاریخی معاصر مانند جنبش مشروطه رفته با بررسی اسناد و مدارک به جا مانده، نقش زنان را بازخوانی میکند. دسته دوم مقالات بررسی روایتهایی محبوب و مشهور مانند هزار و یک شب، یوسف و زلیخا و بامداد خمار است. نجم آبادی درباره این داستانها اینطور میگوید: مضامینی که در این کتابها به نگارش درآمده است، بیش از آنکه به میل زن توجه داشته باشند، از مکر زنان نوشتهاند و این نوعی خیال بافی کهن مردانه است.
علی حقیقتی بر گونه ی اساطیر نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران انتشارات: سپیده باوران علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نو اندیش دینی است. علی حقیقتی بر گونۀ اساطیر، حاصل سخنرانی دکتر علی شریعتی است که در دو شب متوالی در ۱۵ و ۱۶ اسفند ۱۳۴۷ در حسینیه ارشاد ایراد شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «علی، ربالنوع انواع گوناگون عظمتها، قداستها و زیباییهایی است از آنگونه که بشر همواره دغدغه داشتن و پرستیدنش را داشته و هرگز ندیده و معتقد شدهبوده که ممکن نیست بر روی خاک ببیند و ممکن نیست در کالبد یک انسان در این حد تحقق پیدا کند و ناچار، میساخته. اما علی، همان نیازی که پرومته در اساطیر، روح انسان را از فداکاری اشباع میکرده و دموستنس از عظمت و قدرت و پاکی و صداقت سخن، و ونوس یا فوتوشیشی از عظمت و از زیبایی روح یا خدایان و مظاهر ربالنوعهای دیگر از شکستناپذیری، از بیباکی و از فداکاری یا خدایان دیگر از تحمل سختی و رنج برای دیگران به خاطر پاکی، و خدایان دیگر از نهایت رقت و عظمت محبت و برکت روح برای دیگران، همه را در یک ربالنوع جمع کرده. علی نیازهایی که در طول تاریخ انسانها را به خلق نمونههای خیالی، به خلق الههها و ربالنوعهای فرضی میکشانده، در تاریخ عینی اشباع میکند. این ربالنوعها به انسان نشان میدادند که هر احساسی و هر استعداد انسانی تا این حد میتواند رشد کند و انسانهایی که تا آن حد هیچکدامشان نمیتوانستند رشد کنند، این را به عنوان یک سرمشق، یک چیزی که باید به آن برسیم، یک عظمت و درجهای که نمونه زندگی ما و وجهه نظر ما و مسیر حیات و تکامل ما باید باشد به ما نشان میدادند.»
امت و امامت نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران علی شریعتی(1356-1312)، نو اندیش دینی است. این کتاب گردآورده سخنرانیهای وی در حسینیه ارشاد در فروردین ۱۳۴۸ است و به قلم علی شریعتی، تنظیم شده است. در بخشی از کتاب به نام «رهبری و دیکتاتوری» میخوانیم: «مسلما در طول تاریخ اشکال منفی و تلقیهای منفی و سوءاستفادههای فراوانی از این معنا وجود داشته است. بهویژه مفهوم سیاست که بر اساس رهبری و تربیت جامعه و تغییردادن طرز تفکر و روح و اخلاق افراد انسانی است، به همان اندازه که از مفهوم پلیتیک مترقیتر است، بیشتر از آن قابل سوءاستفاده است، چون ظاهرا شبیه استبداد است و به تعبیر درستتر، استبداد شبیه به آن. یعنی دیکتاتوری راحتتر میتواند عمل خود را به معنی رهبری یا تربیت جامعه توجیه کند و مثلاً بر گرده مردم شلاق کشد و بگوید چوب استاد است و به ز مهر پدر. و این است که در یونان، رم و غرب امروز که بر اساس بینش پلیتیک به فلسفه حکومت مینگرند، دموکراسی پدید آمده است که با آن سازگار است و در شرق دو جلوه متناقض ولی به ظاهر متشابه، یکی دیکتاتوری و دیگری پیامبری! که این رهبری و پرورش مردم است و آن ادعای رهبری و پرورش مردم، و در حقیقت پرورش کره اسب عاصی و آزاد است با شکنجه و شلاق برای رامشدن و نجیبشدن و سواریدادن! و این چقدر شبیه به معلمی است!»
بازشناسی هویت ایرانی اسلامی نویسنده: دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران «بازشناسی هویت ایرانی اسلامی» نوشته علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نواندیش دینی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «امروز فرهنگ موضوع تحقیقات، نظریات و مباحث بسیار مفصل و گستردهای شده است. از هنگامی که مذهب به عنوان روح حاکم در غرب کنار رفت و سپس دوران تابناکی فلسفهها در قرن هجدهم و نوزدهم به تاریکی گرایید و متعاقب آن غلیان ایدئولوژیها که با ادعای جانشینی مذهب و نجات کامل بشریت از همه رنجها و گمراهیهایش در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به میدان آمده بودند از جوش و خروش افتاد و بورژوازی غربی که وعده تحقق بهشت موعود را در روی زمین به کمک تکنولوژی و بر اساس اکونومیسم و لیبرالیسم فردی میداد. در برابرش مارکسیسم که از رستگاری انسان ستمدیده به کمک تکنولوژی و بر اساس کمونیسم و دیکتاتوری طبقاتی دم میزد، هر دو پس از نیل به هدفهای خویش سرابهایی متفاوت را پیش چشم انسان پدیدار کردند که در آن، قدرت اولی زاده استثمار حیلهگرانه طبقات تهیدست و استعمار جنایتکارانه ملتهای فاقد صنعت و قدرت در جهان بود و قدرت دومی ناشی از سلب قدرت از همه و تمرکز همه چیز انسانها در دستهای جبار دیکتاتوریای که با قتلعامها و خشونتهای افسانهای و ریشهکن کردن همه افکار و عقاید و محو همه ملیتها و اصالتها شکل گرفته بود. اندیشههای آزاد و روحهای راهجوی به دو سرچشمهای که از آن دور میشدند، دوباره با نگاهی دیگر، چشم گشودند.»
هبوط نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران هبوط نوشته علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نواندیش دینی است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «یکبار حادثه غریبی اتفاق افتاد. حادثهای! هرگز خود را چنین نیافته بودم. روزی در انبوه خلق، به قیافهای برخوردم که نمیشناختمش. او نیز مرا نمیشناخت. رد شدیم. برگشت نگاهم کرد. برگشتم نگاهش کردم. رد شدیم. برگشت نگاهم کرد و من کمی درنگ کردم، اما برنگشتم و نگاه نکردم. رد شدیم. این که بود؟ چهکار داشت؟ این از همان آدمهایی نیست که گاهی بیخودی میچسبند و پرحرفی میکنند و احوالپرسی و وراجی؟ چرا، این هم از همان لیوانهای نمک میوه است که یکباره جوش میکنند و کف میکنند و دل آدم را میلرزانند که الآن سر میرود، الآن میریزد، به سر و صورت آدم پشِنْک میکنند و دوتا پف که کنی، فرومینشینند و چند لحظه بعد میبینی لیوان خالی شد و تهش کمی آب مرده لعابی، مایعی زردرنگ مثل چرک، سرد و بیجوش و خروش ماند و دگر هیچ! ولش کن. برگشت نگاهم کرد؛ ایستاد و همچنان مرا مینگریست. متوجه شدم؛ به رو نیاوردم؛ رد شدم. صدا زد. گوش نکردم. داد زد. خودم را زدم به آن راه، یعنی که نمیشنوم. پیش آمد. دارد میآید. نه، ولکن نیست. تند کردم که بروم؛ کار داشتم، کارهای زیادی؛ خیلیها منتظرم بودند؛ بیتابانه چشمبهراهم بودند. تند کردم، نشد. دامن قبایم را گرفت که صبر کن. صبر کردم با دنیایی از بیزاری، دلخوری، نگرانی و خشم از این مزاحمت. باز گرفتار مزاحمت تازهای شدهام؛ باز مدتی از کارم بازمیمانم؛ خیالم را مغشوش میکند؛ ناراحتم میکند. خدایا از گیر این، چهجوری خلاص شوم؟»
سیمای محمد نویسنده:دکتر علی شریعتی انتشارات: سپیده باوران علی شریعتی(۱۳۵۶-۱۳۱۲)، نو اندیش دینی است. کتاب «سیمای محمد» بنا به گفته مرحوم دکتر شریعتی، به دعوت مؤسسه تحقیقی اسلامی ارشاد و برای درج در کتاب «محمد خاتم پیغمبران» نوشته شده و اول بار در همان مجموعه به چاپ رسیده است. پس از آن در کتاب اسلامشناسی (درسهای دانشکده ادبیات مشهد) به سال ۶ـ۱۳۴۵ تجدید چاپ شده است. در بخشی از کتاب میخوانیم: «محمد ترکیبی از موسی و عیسی است. گاه او را در صحنههای مرگبار جنگ میبینیم که از شمشیرش خون میچکد و پیشاپیش یارانش ـ که برای کشتن یا کشتهشدن بیقراری میکنند و بر روی مرکبهای بیتاب خویش، در برابر دعوت خون، به سختی میتوان آرامشان ساخت ـ میتازد، مشتی خاک برمیگیرد و به خشم بر چهره خصم میپاشد و فریاد میزند «شُدّوا» و بیدرنگ شمشیرها به رقص میآیند و وی که از تماشای آتش سوزان جنگی که برافروخته است گرم شده و چهرهاش از شادی برتافته است، با لحنی گرفته از لذت توفیق و لبخندی سیراب از ستایش شمشیر، فریاد میکند: «هوم... اکنون، تنور جنگ برتافت» و گاه همو را میبینیم که هر روز در رهگذرش یهودیای از بام خانهاش خاکستر بر سرش میریزد و او نرمتر از مسیح، همچون بایزید، روی درهم نمیکشد و یک روز که از کنار خانه وی میگذرد و از خاکستر مرد خبری نمیشود، با لحن یک صوفی پرصفا میپرسد: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد؟ و چون میشنود که بیمار شده است به عیادتش میرود. در اوج قدرت، در آن لحظه که سپاهیانش مکه را ـ شهری که بیست سال او را و یاران او را شکنجه داده است و آواره کرده است ـ اشغال کردهاند، بر مسند قدرت سزار اما در سیمای مهربان مسیح، کنار کعبه میایستد و در حالی که ده هزار شمشیر تشنه انتقام از قریش در پیرامونش برق میزنند میپرسد: «ای قریش! فکر میکنید با شما چه خواهم کرد؟»