جستجو
منو بستن

رها و ناهشیار می نویسم

تولید کننده: اطراف
جستارنویسی یکی از دیرینه‌ترین فرم‌های نوشتن است که به دلیل رهایی و سیالیّت ذاتی‌اش هم‌واره این حس عجیب سهل‌وممتنع بودگی را در خود داشته است. نویسنده از تجربه‌ی زیسته‌اش ایده‌ای به ذهنش می‌رسد، ماجرا زیسته شده است و به ظاهر خیال‌ورزی و صناعت ادبی چندانی نمی‌خواهد و خب، درست همین‌جاست که مشکل آغاز می‌شود و نوشتن درحالی‌که ساده‌ترین کار می‌نماید، تبدیل به دشوارترین کار می‌شود! شرح ماوقع یک تجربه‌ی زیسته یا یک ایده‌ی غیرداستانی، به‌هیچ‌وجه نمی‌‎تواند تبدیل به «ادبیات» شود، چراکه ادبیات در هر وضعیتی نیاز به فروشدن و فراشدن از دل پیچ‌وخم‌های یک ایده و ماجرا دارد و بدون نثر، آرایه‌های ادبی، رویاپردازی و پرواز ذهن به صور مختلف هستی، هیچ‌وقت ادبیات ممکن نمی‌شود. ازاین‌رو نوشتن یک جستار خوب، می‌‎تواند از نوشتن یک رمان بلند هم سخت‌تر باشد. ادر لارا در کتاب «رها و ناهشیار می‌نویسم» آموزه‌های بزرگش در نویسندگی را با تکیه بر جزئیات ریزودرشتی که همه‌ی انواع جستارنویسی را دربرمی‌گیرند، راهنمایی کامل برای آموزش جستارنویسی ارائه داده است. رها و ناهشیار می‌نویسم با چهار بخش که هرکدام به چند فصل تقسیم‌شده‌اند، ریزبینانه و موجز – همان‌طور که خود جستار باید باشد – عالی‌ترین راه‌‌کارهای جستارنویسی، از آمادگی ذهنی و عملی نویسنده گرفته تا نیازمندی‌های تحقیق، پژوهش، طرح و برنامه‌ریزی را شرح می‌دهد و درپایان بر خودنوشتن زندگی‌نگاری تأکید می‌کند تا اهمیت شخصی‌نگاری در جستارنویسی را گوشزد کند.
قابلیت دسترسی: ناموجود
115,000 تومان
ارسال به
*
*
Shipping Method
نام
تخمین زمان ارسال
مبلغ
گزینه حمل و نقلی تعیین نشده است

«گیج‌ومنگ تا جدیدترین آپارتمان درب‌وداغانم رانندگی کردم. این یکی آپارتمانم در خیابان والِر بود. دو بچه‌ام پیش پدرشان بودند که همسایه‌مان بود. آن‌قدر خوشحال بودم که مدام از این اتاق به آن اتاق می‌رفتم، از آشپزخانهٔ کوچکِ مشرف به حیاط‌خلوت فسقلی به اتاق مُرگنِ ده‌ساله در آن سر راهرو رفتم؛ اتاقی که انبوه لباس‌ها کفَش را پوشانده بود (دخترم دوست داشت همهٔ لباس‌هایش را یک‌جا ببیند). به نیل، دوستی که تازگی‌ها میانه‌مان با هم شکرآب شده بود، تلفن کردم و ماجرا را برایش گفتم. آشتی کردیم و رابطه‌مان دوباره شروع شد؛ رابطه‌ای که برای مطالب چند ماهم مادهٔ خامِ کافی تولید کرد تا این‌که سر عقل آمدیم و دوباره تمامش کردیم.

تا دوازده سال بعد، هر سه‌شنبه و پنج‌شنبه، ستونم در صفحهٔ آخر روزنامه چاپ می‌شد. چه محنتی برای یک نویسنده! چیزهای زیادی یاد گرفتم. تجربهٔ شگفت‌انگیز و وحشتناکی بود. وقتی آن ستون را بهم دادند، جایی برای فرار کردن و مخفی شدن نداشتم. ستونی شخصی بود، پس باید دربارهٔ چیزهایی می‌نوشتم که در زندگی به سرم می‌آمد. اگر می‌خواستم دربارهٔ سیگار کشیدنِ نوجوان‌ها بنویسم باید به حلقه‌های دودِ بالای سر بچهٔ خودم هم اشاره می‌کردم. وقتی پدرم با تجویز پزشکش آرام‌بخش خورد، تا پای مرگ رفت و سر از آسایشگاه درآورد، دربارهٔ داروها و سالمندان نوشتم. وقتی برای دوستم پن‌کیک درست کردم و گفت «یه کم کلفته، نه؟» دربارهٔ ایرادگیری نوشتم. وقتی دوباره ازدواج کردم، دربارهٔ ازدواج دوباره‌ام نوشتم.

نوشته‌هایم از جنس مطالبی نبودند که خواننده‌های قدیمیِ کرونیکل به آن‌ها عادت داشتند. خیلی‌هایشان نمی‌فهمیدند چرا به عالَم و آدم می‌گویم وقتی در تویوتای خودم باز بوی صفحه‌کلاچ سوخته به مشامم رسیده چه حسی داشته‌ام یا چرا دربارهٔ سرد شدنِ دوبارهٔ رابطه‌ام با مادرم یا دربارهٔ شوهر سابقم که همسایهٔ طبقه‌بالایی‌ام بود، می‌نویسم. یکی از آن‌ها در نامه‌ای نوشته بود «کاش توضیح بدهید هدف ستون‌تان چیست.» مدتی بعد هم لطف کرد و نوشته‌هایم را از روزنامه برید و دور «من» هایش خط قرمز کشید و برایم فرستاد تا بفهمم همه‌اش دربارهٔ خودم حرف می‌زنم.

ملامتش نمی‌کردم. بازگویی اتفاق‌های زندگی‌ام در روزنامه کار عجیبی بود. وقت‌هایی که از حرف زدن دربارهٔ خودم خجالت می‌کشیدم، دست‌به‌دامنِ این ایدهٔ یونگ می‌شدم که بر خلاف انتظارمان، فکرهای آدم هر چه شخصی‌تر و هر چه منحصربه‌فردتر باشند، برای دیگران معنادارتر خواهند بود. به تعبیر یونگ «شخصی‌ترین چیزها عمومی‌ترین چیزها هستند.» بنابراین، تنها توجیه ممکن برای بازگویی قصه‌های شخصیْ این است که بگوییم هر کسی، هر آدم کوچک و خودخواهی که توده‌ای از درد و رنج است از جمله من و شما، کل وضعیت انسانی را درون خودش دارد.»

مشخصات محصولات
پدید آورندهآدر لارا
تعداد صفحات352
سال انتشار1401
شمارگان1000
نوبت چاپچهارم
قطع کتابرقعی
شابک9786226194563
نوع جلدشومیز
مترجمالهام شوشتری زاده
0.0 0
نقد و بررسی خود را بنویسید بستن
*
*
  • بد
  • عالی
*
*
*